9/7/02

از دايره محيطی و غرورش متنفر بودم.از اينکه به خودش اجازه ميداد یکی رو در خودش محاط کنه لجم ميگرفت.هرچند که اعتماد به نفس این دايره رو دوست داشتم.....
از دايره محاطی و ضعفش حالم به هم ميخورد.از اینکه اجازه ميداد يکی در محيطش قرار بگيره حرصم ميگرفت.هر چند که ساعتها به این دايره عاشق خيره ميشدم......
عاشق خط مماس بر دايره بودم...خطی که دايره رو فقط در يک نقطه قطع ميکنه و اون نقطه رو اونقدر مهم ميکنه که بقيه نقطه های دايره در برابرش رنگ می بازند...
يه مماس اگر اشتباه کنه ميشه وتر.چيزی معمولی تر از وتر تو دنيا وجود نداره!
خوش به حال اونهايی که يکی به وجودشون مماس شد...مماسه مماسه مماس.....

No comments: