11/19/04

تازگي ها خودم را به جاي تمام زباله گرد هاي بيخانمان محله امان مي گذارم
به بي سرپنا هي ام فكر ميكنم و سردم ميشود
دست از گشتن در زباله ها ميكشم و به هرچه زمستان است لعنت مي فرستم
هنوز فحش هايم به زمستان تمام نشده كه گرسنه ام مي شود
دست از فحش دادن ميكشم و به گشتن در زباله ها ادامه ميدهم
هنوز چيزي براي خوردن پيدا نكرده ام كه چند سگ ولگرد سر و كله اشان پيدا ميشود
دست از گشتن در زباله ها مي كشم و در حال فرار به هرچه سگ ولگرد است لعنت ميفرستم
هنوز فحش هايم به سگ هاي ولگرد تمام نشده كه به رهگذر سر به هوايي محكم تنه ميزنم
دست از فحش دادن به سگ هاي ولگرد ميكشم
و به هر چه رهگذر سر به هوا (كه خود را جاي زباله گرد ها ميگذارد) لعنت مي فرستم
....
تازگي ها زباله گردهاي محله ما روي كوله اشان بزرگ نوشته اند:
....توقف بيجا مانع كسب است....

11/11/04

آميز پسوندي است در زبان فارسي كه فقط در يك تركيب ديده شده است
در تركيب با راز ...اين دو يك زوج موفق را تشكيل داده اند كه ابدي به نظر ميرسد
افسانه هايي وجود دارد كه راز در ابتدا با آلود رابطه داشته است
آلود در يك ماجراي بسيار غم انگيز عاشق غم مي شود .
راز به آميز دل باخت و به يكديگر وفادار ماندند
اين چيز ها گفتن ندارد ولي غم را با پسوند هاي ديگر در كوچه و برزن ديده اند
پسوند هايي مثل گين و مثل ناك
...... مثل انگيزو مثل گسار.....
....
بيچاره آلود.... نمي دانست كه اين غم عاشق سينه چاك بسيار دارد!
سرانجام آلود طاقت نياورد و همراه با زهر خودكشي كرد
روي قبر آن دو نوشتند:.....زهر آلود
.....

11/2/04

زمين همان زمين ديروز است
شلوغ و كثيف و دلگير
اما آسمان امشب صحنه زيباي روبوسي ابرهاست
با جرقه هايي كه روشنايي آن در زمين هم ديده مي شود
همزمان با پيش بيني هواشناسي از دلم گذشت كه كاش امشب در ابرها بودم
يك دهقون ميان ابرها و جرقه ها و صداي رعد
...
از زمين خسته شده ام