7/29/06

اين نامه تشكرآميز من است از يك نقاش ناشناس
نقاش با استعدادي كه ديوار هاي مهد كودك خيابان ما را نقاشي كرده است
.....
توي اين تابستان گرم منظره آن باغچه زير برف خيلي چسبيد
شايد بچه ها زيبايي نقاشي ات را تا آمدن زمستان متوجه نشوند
تازه اگرشانس بياوري و زمستان امسال برفي به زيبايي برفي كه تو كشيده اي داشته باشد
.....
راستي شايد مدير مهدكودك هيچوقت دستمزدت را پرداخت نكند
كمي هم عصباني است....مگر نگفته بود چند تا ستاره با يك ماه بزرگ بكشي
شايد مجبورت كند يك فرشته را بالاي نقاشي ات پرواز دهي
....زير بار نرو.....

7/14/06

از خبرهاي اين روزها اين كه:
عروسك شتر پيدا نمي شود
تا دلت بخواهد سگ و خرگوش و خرس و الاغ پشت ويترين مغازه ها تلنبار شده اند
ولي شتر كسي ندارد
فكر كردم شايد به خاطر هيكل بي قواره اش باشد
ولي با ديدن عروسك هاي جورواجور زرافه و شتر مرغ نظرم عوض شد
...
واق واق يك سگ دستپاچه و بلاهت يك خرس تكراري مشتري دارد
ولي آرامش فلسفي يك شتر تودار خريداري ندارد
.... خريداري به جز من وتو .....