2/19/04

.....شرق را آزاد كنيد......
اين خواسته فرمانرواي كوچكي است كه بر ملك دلش حكومت ميكند
و اين دل سالهاست كه كوچكتر ميشود.....آنقدر كوچك كه اين فرمانروا به احساس دلتنگي گرفتار شده
و عنقريب در اقليم كوچكش خفه خواهد شد
دل اين فرمانروا از كوچكي دلخسته روزنامه اي شده بود
ومن هر صبوح اين فرمانرواي دلشكسته رو با اين روزنامه دلخوش ميكردم
......
و شما معشوق كاغذي فرمانرواي بي زبون من رو از او گرفته ايد
اين فرمانروا از وقتي اين خبر را شنيده دل آشوبه بدي گرفته
و كارهايي ميكند كه در شأن يك فرمانروا نيست.
......
ولي يادتان باشد هر چه باشد او يك فرمانرواست
به شما اخطار ميكنم با دلش راه بياييد......

No comments: