باغچه رو آخر شب كه آب ميدادم خوابم اونقدر سبك ميشد كه نگو
بوي خيسي باغچه اونقدر مستم ميكرد كه نگو
.......
اون پسره كه تو چله تابستون نصفه هاي شب بيخواب شده منم!
رفته تو بالكن و داره ماه رو تماشا ميكنه
به آينده فكر ميكنه يعني به الان من
...... و من به گذشته فكر ميكنم يعني الان اون
.......
بد شد نميخواستم با بچگيم چشم تو چشم بشم
دوباره بنویس
5 years ago
No comments:
Post a Comment