كروكديل عزيزم....
....يا نامه اي به لجنزار ديگر....
ديروز كه از كشتزار برمي گشتم راهم روبه طرف جلگه زار تو كج كردم
مي دونستم كه باز روي حرفاي سابق چمباته زدي و انتظار يه شكار تازه رو مي كشي!
چند وقته مي خوام بيا م بخورمت وقت نمي كنم.
فقط چشمات از تو لجن ها بيرون مونده بود.
چشمات كاسه خون بود!
تا كي مي خواي همونجور بي حركت انتظار بكشي
ديروز بهت رحم كردم ولي فردا هيچي معلوم نيست!
يه دهقون گرسنه كه گوشت كروكديل هم خيلي دوست داره دنبالته!
دوباره بنویس
5 years ago
No comments:
Post a Comment