همه چيز از فيلم قيصر شروع شد
هر جاي ممد آباد رو نگاه مي كردي يه بهروز وثوقي مي ديدي
بهروز وثوقي و كيميايي شدند معيار وخط كش!
هرچي رگبار اومد...هرچي گاو ها اومدند و رفتند فايده نداشت
هر چي گفتيم بابا اين كيارستمي رو تحويل بگيرين ...اصل جنسه !...ممد آباديه ممدآباديه هيچكي گوش نكرد
...نا اميد شدم....
رفتم تو سالن تاريك يه سينما با يه درخت گلابي زندگي كردم
.....
×....مرغي در دور دست ميخواند.خواب وبيدارم.فشار كهنه اي كه روي سينه ام بود آرام آرام از روي سينه ام بر مي خيزدوناپديد مي شود.حسي ساده وسالم در جانم مينشيند و آرامش و خاموشي درخت گلابي به من نيز سرايت مي كند.....
.......
×از كتاب درخت گلابي خانم گلي ترقي
دوباره بنویس
5 years ago
No comments:
Post a Comment