11/21/02

يه سجاده...يه دختر ميرزا شفيع...يه نور مهتاب كه از پنجره مياد داخل... و من كه از توي تاريكي مسحور اين تصوير زيبا شدم
به دختر ميرزا شفيع ميگم : ايمان يعني چي؟
ميگه ايمان يعني هموني كه كيركگارد ميگه:
*..اتكاي به نامعقول!...انتظار از ناممكن!...ستيزه با خدا!
يكي با انتظار واميد از ممكن بزرگ شد....اما آنكه از غير ممكن انتظار داشت وبه او اميد بست از همه بزرگتر شد!
آنكس كه با جهان ستيزه كرد با غلبه بر جهان بزرگ شد
آنكس كه با خويشتن نبرد كرد با غلبه بر خويش بزرگتر شد
اما آنكه با خدا ستيزه كرد بزرگتر از همه شد

ميگه حالا فهميدي چرا ابراهيم پدر ايمانه!؟
...اين هم از دختر ميرزا شفيع.....
*از كتاب ترس ولرز

No comments: