خدا بيامرزه عمه عشرته من رو....ميگن خيلي مهربون بوده واز همه بزرگتر...جوون مرگ شد و ما نتونستيم خودمون رو براش لوس كنيم ولي بابام ميگفت خيلي هواي همه رو داشته....بابام ميگفت وقتي از دسته كتكاي بابا حاجي فرار ميكرده تنها پناهگاهش اون بوده...من يه عكس ازش ديدم خيلي خوشگل و مهربون بود....ميگن وقتي بيست سالش بوده مرده...بعد از يه مريضي طولاني...ننه حاجي هر وقت ياده عمه عشرت مي افتاد اشك تو چشماش جمع مي شد...ميگفت طفلي دخترم جون كند تا مرد.
آدرسش امامزاده زرگنده كنار يه بيده مجنونه...از سنگ قبرش چيزه زيادي باقي نمونده وهيچكي باور نمي كنه قبر عمه من يه همچين جاييه
قرار بذار با هم ميريم سر قبرش .حتما خوشت مياد جايه خوش آب و هواييه
دوباره بنویس
5 years ago
No comments:
Post a Comment