بوبولي عزيزم يا....
نامه اي به يك سياره ديگر...
در اينكه من يه دهقونه ممدآباديه آواره تو دهكده جهاني شما هستم شكي نيست
در اينكه من رسم ورسوم وبلاگداري و نظر خواهي و لينكيدن و....رو بلد نيستم هم شكي نيست
در اينكه نوشته هاي اين وبلاگ خيلي هاش كار من نيست و از نيمه بيگانه اين پسره تراوش ميكنه هم شكي نيست
ولي راستش با اين همه از تك تك خزعبلات نوشته شده تو اين وبلاگ دفاع مي كنم ..
چه خوب باشن چه دري وري
چه كسي اونها رو بخونه چه اين دري وري ها نامه اي به يك سياره ديگر باشد...
....دهقون براي دل خودش مي نويسه......
....تيمسار و بيگانه و دختر ميرزا شفيع اون رو كمك مي كنن
....دهقون خاطره اي براي نوشتن ...خوابي براي تعريف كردن...بي ناموسي اي براي گفتن.....نداره
....بوبولي! من هم از نوشته هاي اين بيگانه از خود راضي كسل ميشم ولي اين نوشته هاي تلخ و نا مفهوم براش مثل آرام بخشه ...اگه اين آرام بخش رو ازش بگيرم يه بلايي سر خودم و خودش مياره....
اگر بيگانه حالش با اين نوشته ها خوب ميشه من راضي ام....تو هم راضي باش!
دوباره بنویس
5 years ago
No comments:
Post a Comment