3/22/04

رديفي؟
و من ياد رديف دراز مورچه هاي خانه قديمي مي افتم
وقتي يك خط سياه جرياني از مورچه بود كه همگي هم رديف بودند
فقط كافي بود با انگشت جايي از خط سياه رو لمس كنم
رديف سياه مورچه ها از خط خارج ميشدند
........
نه من رديف نيستم
يكي از خدايان بازيگوش مسير زندگي ام را لمس كرده
......از خط خارج شده ام ......خوبم ...آزادم....ولي رديف نيستم
و زير نگاه خداي بازيگوشي هستم .....
نگاهم ميكند ...وقتي با شتاب صف را رها ميكنم!

No comments: