چرخيده ام ....اغلب بي هدف
پرسه زده ام....اغلب طولاني
زندگي كرده ام ....و اغلب بوده ام
حيران ....دو دل .....و لرزان
......
دوست هم داشته ام
تماشا هم كرده ام
ديگران هم كم و بيش همين گونه بودند
كم و بيش مثل پدر بزرگ كه نزديك به صد سال زندگي كرد
و مثل تيمسار كه بيشتر حيران است
و مثل دو قلو ها كه بي هدف دور خودشان مي چرخند
.....با خنده اي شاد ....و با سرعتي سرسام آور....
.....تا مرز شيرين سرگيجه.....
No comments:
Post a Comment