نگران نباش
چرا ياد نميگيري؟ .....نگران قيد حالت است از نگريستن
پس چشمهايت را ببند.....سرت را بالا بگير و آسمان را به ياد بياور
در آن آبي كه ميگويند خدايي در آن زندگي ميكند همه چيز هست
از اتفاق .....تا اميد
آن پيرزن مهربان هم كه كنار خدا پر حرفي ميكند مادر بزرگ من است
....براي خدا هم از قسمت حرف ميزند!!!!!!
.....
.....
حالا چشمهايت را باز كن
دوباره بنویس
5 years ago
No comments:
Post a Comment