10/5/03

توي تاريكي مطلق يه نارنجي بزرگ ميدرخشيد
اين موقع شب...بعد از يه فرار نفس گيراز زندان حوصله نوازش يه فيل نارنجي گنده رو نداشت!
.....
صداي گريه فيل دلشكسته سكوت اون شب دلگير رو پر كرده بود
......
دزد وقتي به عادت هرشب به خونه مرد زنداني برگشت.....
......اون چه رو كه ميديد نميتونست باور كنه
........
باوركردني هم نبود!!!!

No comments: