به همه باغبونايي كه از اينجا رد ميشدند التماس كردم
با همه لهجه هاي ممد آباد ازشون خواهش كردم
كاش دهقون اينجا بود يه تبر برميداشت اين درختي كه من توي تنه اش خودم رو قايم كردم ريشه كن ميكرد
از درخت بودن خسته شدم
يه بيگانه وقتي ريشه ميكنه.بيگانگيش مزمن ميشه.
ميخوام تاب بخورم
تاب كه ميخورم اميدوار ميشم.
.......
حاضرم تاب بخورم حتي حاضرم همينجوري درخت بمونم ولي درس نمي خونم....با اين حالت بيگانگيم تضاد داره...
.......
دختر ميرزا شفيع كجايي كه به گاو مش حسن ميگن درس بخونه...من بيگانه نيستم من گاو مش حسنم!!!!!
دوباره بنویس
5 years ago
No comments:
Post a Comment