گوشه صفحه روزنامه چشمم مي خوره به آگهي مسابقه داستان نويسي براي كودكان
دلم ميخواد شركت كنم ولي ميدونم كه شانسي ندارم
چون نويسنده خوبي نيستم
چون خوش بيني مورد نياز اين كار رو ندارم
چون آخرش رو خوب تموم نمي كنم
چون بچه ها بهتره برن كوچه فوتبال بازي كنند
يا پشت كامپيوتر با آدم فضايي ها كشتي بگيرند
اصلا بهتره از داستان خوششون نياد
بهتره ازكتاب وانديشه و فكر فراريشون داد
.....بهتره به اين چيز ها دل نبندند....
دلشون ميشكنه....اميدشون نا اميد ميشه
بهتره از داستانم چيزي نفهمند ....بهتره چشماشون سياهي بره
... سرشون گيج بره...محكم بخوره به سنگ
No comments:
Post a Comment