5/30/03

ميگه دوست دارم يه كاري رو شروع كنم كه من رو توي خودش غرق كنه!
ميگه ميخوام از هر چي دور و برم ميگذره خالي شم
ميگه كاري سراغ نداري كه بشه توش غرق شد؟
....
(...چه آدمهاي نازنيني پيدا ميشن!....)
....
بهش گفتم فقط وقتي بچه بوديم ميتونستيم توي بازيهامون غرق بشيم!
...حالا ديگه دير شده
رنجيد و رفت ....كاش دروغ گفته بودم!

No comments: