از اون كلاغ هاي بدهكاري بود .....كه حرف رو عوض ميكنن
كه چك هاشون بر ميگرده......كه خيلي مفلوكن
از اون كلاغ هاي سياهي كه دل آدم براشون نميسوزه
.......
از همون كلاغ هايي كه وسط حرف زدن يه دفعه سكوت ميكنن
خشكت ميزنه....بهت ميگه همه عمر آرزو داشته عقاب باشه
بالهاش رو باز كنه و با آسمون يكي بشه
كه اينجوري مسخره بال بال نزنه
كه مثل عقاب با وقار باشه......
.....
از همون كلاغ هايي كه سرشون رو بلند نمي كنن تا تو اشكشون رو نبيني
دوباره بنویس
5 years ago
No comments:
Post a Comment