12/23/05

دلم براي اون صحنه ها و آدم هاي آشنا
كه از عالم زر ارسال مي شدند
دلم براي صحنه هاي آشفته كابوس تكراري
كه خوابيدن توي خانه قديمي دايي ولي رو غير ممكن مي كرد
دلم براي باور عجيبم به جن كه داستا نهاي عمو بمونعلي رو ترسناك مي كرد
دلم براي وقتي كه روح دنيا دست از سر آدمها بر نمي داشت
دلم براي وقتي صحنه هاي دنيا به محيط زيست آدمها محدود نمي شدند
....تنگ شده.....